پدر واژه غریبی است چون مرد است انتظار می رود همیشه مثل کوه محکم و استوار باشد از سختی ها نرنجد و خم به ابرو نیاورد و همیشه باشد..
نمیدانم شاید همین استوار بودن و محکم ایستادن، باعث شده است تا میزان فداکاری های اودیده نشود شاید زمانی تمام دارایی های خود را برای شاد کردن بچه هایش خرج کرده ولی خود را در آن لحظه پولدارتر از هر کسی نشان داده است همان لحظه که فکرش از کش و قوسهای بیرون از خانه پر بوده ولی با لبخند آن را از تو پنهان کرده است تا حتی در آن لحظه نیز آرامش را به تو هدیه بدهد.
در ناراحتی هایت سر بر شانه های ستبرش گذاشتی که برایت محکم ترین ستون است غافل از آنکه شاید همان لحظه شانه اش از فرط خستگی تاب ایستادن نداشت ولی با لبخند روی لبش نگذاشته است تا ذره ای تردید کنی..
و شاید خیلی وقتها هم خواسته های معقول و نامعقول را این پدران بزرگوار با صبوری و فداکاری بی هیچ توقعی انجام داده اند و شاید های بسیاری که در این نوشته مجال گفتن آن نیست ولی برای همه ما قابل درک و فهم است.
پدر درواقع برای من یک راز هستی است رازی که برای گشوندش و درکش باید پدر شوی تا بدانی و بفهمیش..
نمیدانم چگونه می توان پدر را توصیف کرد به نظرم پدر همان قهرمان بچگی هایمان است همان کسی که از همه قوی تر بود. همان کسی که وقتی با قاقالی لی در دست به خانه می آمد آن لحظه بهترین لحظه زندگیمان می شد همان کسی که اگر در مدرسه و یاجایی کسی چپ نگاهمان می کرد قدرت پدرمان را به رُخش می کشیدیم.
برای توصیف پدر خیلی حرف ها می توان گفت که در این مجال نمی گنجد. پدر کسی است که کوله بار زندگی را به دوش می کشد در سختی ها همراه و همدم است بهشتی زیر پایش نیست ولی همیشه تلاش می کند زندگی را برای ما بهشت کند.
پدر کسی که بهشتی زیر پایش نیست ولی زندگی را بهشت می کند
- نویسنده : فاطمه گرامی
- ارسال توسط : طنین باران
- منبع : طنین باران
- 134 بازدید
- بدون دیدگاه