به گزارش طنین باران به نقل از روابط عمومی دانشگاه تبریز از سیامک براتی، کارمند دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز، یکی از چهرههای الهامبخش دانشگاه تبریز در حوزه ورزش کوهنوردی است که توانسته با عزم و ارادهای مثالزدنی، مسیر کوهنوردی حرفهای را طی کند. او که فعالیت در این رشته را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرده، امروز پس از سالها تجربه و تلاش، قلههای مهمی در ایران و کشورهای همسایه را فتح کرده است. آخرین دستاورد درخشان او صعود به قله البروس روسیه، بلندترین قله اروپا، بود؛ جایی که پرچم ایران و پرچم دانشگاه تبریز با غرور و افتخار به اهتزاز درآمد. صعود براتی نه فقط یک موفقیت ورزشی، بلکه الگویی از پشتکار و امید برای جوانان و همکاران دانشگاهی است که نشان میدهد هر قلهای، در کوه یا در زندگی، با ایمان و تلاش دستیافتنی است.
این گفتگو فرصتی است تا از نزدیک با انگیزهها و فراز و فرودهای مسیر او آشنا شویم؛ مسیری که پر از چالشهای طاقتفرسا و دستاوردهای ارزشمند بوده است. در دل روایتهای او، میتوان تصویر روشنی از اراده، امید و جسارت انسانی دید که نشان میدهد حتی بلندترین قلهها هم در برابر ایمان و تلاش فروتنانه سر تعظیم فرود میآورند.
* آقای براتی، لطفاً کمی از خودتان بگویید؛ چطور شد که مسیر کوهنوردی را انتخاب کردید و به این جایگاه رسیدید؟
من فعالیت در کوهنوردی را از سال ۱۳۹۰ آغاز کردم. در ابتدای مسیر هیچ تجربه و دانشی نداشتم و تنها به صعودهای ساده در ارتفاعات اطراف تبریز، مانند عینالی و کهلیخبولاغی، بسنده میکردم. کمی بعد با معرفی دوستان، به فدراسیون کوهنوردی راه پیدا کردم و در همانجا افتخار آشنایی با استاد برجسته، آقای رضا طراحی، نصیبم شد. ایشان نقش مهمی در مسیر پیشرفتم داشتند و زیر نظر ایشان توانستم قلههای بلند ایران و آذربایجان را صعود کنم. در ادامه با گذراندن ۱۳ دوره آموزشی تخصصی و کسب تجربههای عملی فراوان، موفق به اخذ مدرک مربیگری راهنمای کوهپیمایی و کوهنوردی شدم و مسیر حرفهایتری را در این رشته آغاز کردم.
* صعود به قله البروس، بلندترین کوه اروپا، چه انگیزه و هدفی برای شما داشت؟
قله البروس در روسیه که به «بام اروپا» شهرت دارد، یکی از مهمترین اهداف ورزشی من بود. این صعود جزو سختترین تجربههایم به شمار میآید؛ چرا که پس از ارتفاع ۳۸۵۰ متر، شرایط بسیار دشوارتر میشود. مسیر کاملاً برفی و یخی است و نیاز به استفاده از تجهیزات تخصصی همچون کرامپون، هارنس و همطنابی وجود دارد. وجود یخچالهای عظیم و شکافهای خطرناک، تمرکز و انرژی بسیار بالایی میطلبد و کوچکترین خطا میتواند جبرانناپذیر باشد. همین دشواریها انگیزه من را برای فتح این قله بیشتر میکرد تا بتوانم بار دیگر نام ایران و دانشگاه تبریز را در قلهای بینالمللی مطرح کنم.
* در طول مسیر صعود، سختترین لحظهای که تجربه کردید چه بود و چگونه بر آن غلبه کردید؟
انگیزه اصلی من در این صعود، برافراشتن پرچم ایران و پرچم دانشگاه تبریز بر فراز بلندترین قله اروپا بود. به همین دلیل هر لحظه مسیر برایم معنا و ارزش ویژهای داشت. سختترین بخش صعود، سرمای شدید و وزش بادهای سوزناکی بود که از آغاز حرکت تا پایان همراه ما بود و گاهی ادامه راه را بسیار دشوار میکرد. با این حال، به دلیل آمادگی جسمانی کامل و تمرکز ذهنی بالا، توانستم بر این شرایط غلبه کنم و مسیر را با موفقیت به پایان برسانم.
* آیا پیش آمده بود در لحظهای به بازگشت یا انصراف فکر کنید؟ اگر بله، چه چیزی باعث شد ادامه دهید؟
پیش از آغاز صعود، شرایط جوی و منطقه را به دقت بررسی کرده بودیم و اطمینان داشتیم که زمان مناسبی برای حرکت انتخاب کردهایم. بنابراین در طول مسیر هیچگاه به بازگشت یا انصراف فکر نکردم. برنامهریزی دقیق و آمادگی لازم باعث شد با آرامش و تمرکز کامل، مسیر را تا انتها ادامه دهم.
* وقتی پرچم ایران و دانشگاه تبریز را بر فراز قله البروس به اهتزاز درآوردید، چه احساسی داشتید؟
آن لحظه یکی از نابترین تجربههای زندگی من بود. برافراشتن پرچم مقدس ایران و پرچم دانشگاه تبریز بر فراز بلندترین قله اروپا احساسی وصفناپذیر به همراه داشت؛ احساسی آمیخته با غرور، افتخار و شادی. این افتخار برایم دوچندان بود، چرا که بدون هیچگونه حمایت مالی و تنها با هزینه شخصی توانستم چنین دستاوردی را رقم بزنم و نام دانشگاه تبریز را در سطحی جهانی مطرح کنم.
* از نظر شما صعود به یک قله بلند چه شباهتهایی با چالشهای زندگی و کار روزمره دارد؟
زندگی شباهت بسیاری به کوهنوردی دارد. همانطور که در مسیر صعود با پستی و بلندیهای فراوان و موانع دشوار مواجه میشویم، در زندگی روزمره نیز مشکلات و چالشهای متعددی وجود دارد. تنها با اراده، پشتکار و ایمان میتوان بر این موانع غلبه کرد و به قله موفقیت رسید. به باور من، صعود به قله نمادی از تلاش برای غلبه بر مشکلات زندگی است.
* در این مسیر چه کسانی بیشترین حمایت یا الهام را برایتان فراهم کردند؟
مهمترین پشتوانه من در این مسیر، خانوادهام بودند. پدر و مادرم همواره پشتیبان و مشوق من بودند و همراهی برادرم نیز برایم انرژی مضاعفی به همراه داشت. این حمایتهای خانوادگی، انگیزه و دلگرمی بزرگی برایم بود و در سختترین لحظات، نیروی ادامه راه را به من بخشید.
* آیا برای آینده، صعود به قلههای دیگر جهان را در برنامه دارید؟
بله، در برنامههای آیندهام صعودهای دیگری نیز پیشبینی کردهام. فتح قلههای هفت تا هشت هزار متری از مهمترین اهداف پیش رویم است و امیدوارم با پشتکار و برنامهریزی منظم بتوانم در آینده به این قلهها دست یابم.
* شما تاکنون چندین صعود برونمرزی موفق به قلههای مطرح منطقه و جهان داشتهاید. لطفاً از تجربههای خود در این صعودها بگویید و اینکه این موفقیتها چه جایگاهی در مسیر ورزشی و حرفهای شما دارند؟
در طول سالهای اخیر توانستهام چند صعود مهم برونمرزی را با موفقیت انجام دهم که هر کدام برایم تجربهای ارزشمند و متفاوت بوده است. نخستین صعود من به قله آرارات ترکیه با ارتفاع ۵۱۳۷ متر در تاریخ ۱۴۰۱/۰۵/۱۶ انجام شد. پس از آن در تاریخ ۱۴۰۲/۰۵/۲۲ موفق به فتح قله کازبک گرجستان شدم که به «اورست کوچک» شهرت دارد و ارتفاع آن ۵۰۴۷ متر است. یک سال بعد، در ۱۴۰۳/۰۵/۲۳، صعود به قله آراگاتس ارمنستان با ارتفاع ۴۰۹۰ متر را تجربه کردم. نهایتاً در شهریور ۱۴۰۴ توانستم به بلندترین قله اروپا، البروس روسیه با ارتفاع ۵۶۴۲ متر، صعود کنم که نقطه عطفی در کارنامه ورزشیام به شمار میآید.
هر یک از این صعودها نه تنها تجربهای ورزشی و فنی برای من بودند، بلکه از نظر روحی و شخصی نیز اهمیت زیادی داشتند. این مسیرها به من آموختند که صبر، اراده و آمادگی جسمانی و روانی کلید عبور از موانع سخت است. باور دارم این دستاوردها در کنار صعودهای داخلی، پشتوانهای محکم برای اهداف بزرگتر آیندهام، از جمله صعود به قلههای مطرحتری چون کلیمانجارو و اورست، خواهند بود.
* اگر بخواهید تجربه این صعود را در یک جمله الهامبخش خلاصه کنید، آن جمله چیست؟
میتوانم بگویم: «با ایمان، اراده و تلاش، هیچ قلهای در جهان و هیچ مانعی در زندگی دستنیافتنی نیست.» در پایان لازم میدانم از ابتدا رئیس محترم دانشگاه تبریز اقای دکتر اعلمی و همچنین رئیس دانشکده، جناب دکتر رنجبر، که با حمایتهای ارزشمند خود همواره دلگرمکننده بودند، و همچنین از اساتید و دوستان عزیزم؛ رضا طراحی، خانم شعاعیفر، رحمان ابراهیمی، خانم کاخساز، رامین پوربازیار، صنعم قاسم پور، رهی قاضیزاده و علی ملکنژاد، که در طول این مسیر یاریرسان من بودهاند و از تجربیاتشان بهره بردهام، صمیمانه قدردانی کنم.