طنین باران ، امپراتوری دیجیتال غرب، هنوز از مردی که جسمش را به شهادت رساندند، وحشت دارد. این اقدام بزدلانه، نه یک خطای فنی، بلکه اعتراف رسمی به «ترس از سایهی ذوالفقار» است.
در میانهی هیاهوی بازار سرپوشیده تبریز، با حاجعباس سماور فروش همکلام می شوم؛ پیرمردی که سالهاست شاهد فراز و نشیبهای این مرز و بوم بوده است. او در حالی که سماوری را برق میاندازد، با صلابت می گوید:دخترم، اینها از جسمش میترسیدند، او را به شهادت رساندند؛ حالا از اسمش میترسند، از صفحهها پاکش میکنند. اما اشتباه محاسباتیشان همینجاست. دشمن بزدل است؛ کسی که در دنیای واقعی حریف نشد، حالا در دنیای مجازی به جنگ عکسها آمده است.
وی می گوید: اینستاگرام با این کارش فقط ثابت کرد که حتی از “سایهی ذوالفقار” هم واهمه دارد. آنها شاید عکس را پاک کنند، اما ارادتِ ما به سردار دلها را که نمیتوانند حذف کنند!
امیرحسین خالقی که یک دانشجوی کامپیوتر است و به قول خودش «فرزند دنیایِ دیجیتال» است؛ با نشان دادن صفحهی مسدود شدهاش، با لحنی معترض میگوید: شاید سلیقهی سیاسیام متفاوت باشد، اما وقتی میبینم یک پلتفرم خارجی به خودش اجازه میدهد قهرمان ملی کشورم را سانسور کند، به غرورم برمیخورد. این یعنی پایان ادعای آزادیِ بیان. آنها از تکثیر تفکر سلیمانی وحشت دارند. سردار سلیمانی برای نسل ما نمادِ “ایستادگی” است و این حذف کردنها فقط باعث میشود ما تشنهتر شویم که بدانیم او که بود که حتی با شهادتش هم برایشان خطرناکتر شد.
در میدان نماز تبریز، خانم علیزاده که دست فرزند خردسالش را گرفته، در گفت و گو با ما، جملهای می گوید که تمام معادلات رسانهای غرب را به هم می ریزد: «دشمن حق دارد بترسد. آنها دیدند که سردار سلیمانی چگونه بساط ظلم داعش را جمع کرد تا بچههای ما در آرامش باشند. حالا میترسند این بچهها با دیدن عکس او، سلیمانی دیگری شوند. این حذف کردنها، بزرگترین مدرک بزدلی آنها و بزرگترین مدال افتخارِ ماست. خورشید شهادت را با پاشیدن خاک نمیتوان پنهان کرد.»
سردار دلها، قهرمان ملی ما در سرورهایِ آمریکایی ذخیره نشده است که با یک کلیک پاک شود؛ او در حافظهیِ تاریخی و رگهای غیرت این مرز و بوم ریشه دارد. حقیقت ذوالفقار، فراتر از قابهای کوچک موبایل است و دشمن با این حذف کردنها، تنها «جاودانگیِ» این نام را امضا کرده است.



























