شاعر بلند آوازه آذربایجان درگذشت
پدر کسی که بهشتی زیر پایش نیست ولی زندگی را بهشت می کند
روابط عمومی و جایگاه برباد رفته
جایی که ما بودیم سگ صاحبش را نمی شناخت
احیای امیدها برای احیای دریاچه در سایه مدیریت جدید
خطر اعتیاد اینترنتی/ کودکان را دریابید
اقدامات کافی برای واگذاری تراکتور انجام شده است
برگزاری جشنواره شب چلّه در شهرستانهای آذربایجان شرقی
نوآوری باید به گفتمان مدیریتی تبدیل شود
کاهش سوال برانگیز بودجه آذربایجان شرقی در سال آینده
مال بد بیخ ریش صاحبش
امضای قرارداد همکاری میان دانشگاه تبریز و منطقه آزاد قشم
مرکز تحقیقات دیرینهشناسی مراغه جایگاه جهانی دارد
مهلت سهماهه برای ساماندهی پسماندهای شبستر؛ تجمیع زبالهگاههای ۱۲ شهرداری در دستور کار
با تلاشهای استاندار آذربایجان شرقی انتقال آب ارس به تبریز سرعت می گیرد
جلسه بررسی تنظیم بازار مرغ در شهرستان تبریز برگزار شد.
تجلیل از قهرمانان والیبال جهان در دانشگاه تبریز
حمله ۳ متخلف به محیطبان در شمال تهران؛ ضاربان بازداشت شدند
افتتاح گلخانه هیدروپونیک در مرند؛ گامی مؤثر در توسعه کشاورزی پایدار
طنین باران، آقا مهندس جوانِ قدبلند با کت و شلوار مشکی وارد تالار شد، به راحتی کتش را درآورد و پشت صندلی انداخت و نشست. گفتم اینکه دستش قطع نشده! همه چیز از یک استوری اینیستاگرامی آغاز شد، نوشته بود" یول تاک.همه شما دعوتید به روایت زندگی مردی که برای خودش دست مصنوعی ساخت. دیدار ما در مرکز رشد و نوآوری دانشگاه تبریز".مشتاق شدم در این دیدار روایتی شرکت کنم و تجربه زندگی همشهری تبریزی را بشنوم.ساعت ۱۱و ۴۵ دقیقه ظهر به مرکز رشد و نوآوری دانشگاه تبریز می رسم، نام تالارهای مرکز رشد را یکی یکی می خوانم تا به تالار محل جلسه برسم. تالار جویبار، برکه، باران و تنگه.حس می کنم در دانشکده ادبیات قدم می زنم. جلوی تالار تنگه دانشجوی جوانی ایستاده و مهمان ها را به تالار باران راهنمایی می کند. روی کاغذی نوشته ، برنامه یول تاک در تالار باران برگزار میشود و آن را به در تالار تنگه می چسباند. به تالار باران می روم و در کنار دانشجویان و فناوران می نشینم. دانشجویان رشته های مختلف در زمینه علم و فناوری حضور دارند.راس ساعت اعلام شده آقا مهندس جوانِ قدبلند با کت و شلوار مشکی خیلی شیک و مجلسی وارد تالار باران شد.به راحتی کتش را درآورد و پشت صندلی انداخت و در جایگاه مهمان برنامه نشست.از فاصله ای نه چندان دور به دقت نگاه کردم و گفتم"اینکه دستش قطع نشده برای خودش دست مصنوعی بسازد."فکر می کردم الان فردی را می بینم که با دست مصنوعی خودساخته به جلسه آمده.