«خواستن دیگر توانستن نیست بلکه دانایی توانائیست» عنوان قسمت اول گزارشی ادامه داری بود که با سه سوال به پایان رساندیم. کم و کیف دست یابی به پاسخ آن سوالات دست مایه قسمت دوم گزارشمان شد؛ اما ابتدا خلاصه ای از آنچه گذشت:
در قسمت اول گفتیم که مدت هاست داشتن اراده ای محکم و قوی با نیتی خالصانه مزیت کافی برای یک شهردار خوب و موفق نیست. البته که شرطِ لازم است اما شرطِ کافی نیست.
اشاره کردیم که تکیه بر دانش روز و کار تیمی با اعضای شورای شهر لازم است تا یک شهردار مصمم و با اراده به مدیر موفق و کارآمد تبدیل شود. به عبارت بهتر خواستن شهردار شرطِ اول و بروز بودن دانش او شرطِ کافی و کامل کننده برای توانایی و توانمندیست.
وضعیت ترافیکی شهرمان را مثال زده و گفتیم که سنگینی ترافیک شهری معضلی بزرگ و رنج آور برای شهروندان است که همچون سرطانی بدخیم به جان خیابان های تبریز افتاده و روز به روز بدتر و کلافه کننده تر می شود.
یعقوب هوشیار شهردار تبریز می پندارد با اجرایی کردن پروژه های از یاد رفته و یا نیمه تمام شهرداران سابق می تواند وضعیت را بهتر کند؛ اما نظر کارشناسان و تنی چند از اعضای شورای شهر چیز دیگریست. روح الله رشیدی یکی از اعضای شورای شهر معتقد است که پروژه های مغفول مانده و نیمه تمام شهرداران قبلی نمی تواند مشکلات ترافیکی شهر را حل کند. زیرا فاقد نگاه کلی نگر و جامع هستند.
رشیدی روگذر شهید فلاحی تبریز را مثال زده و می گوید: نتیجه اجرایی کردن پروژه های نقطه نگر می شود روگذر شهید فلاحی که تاثیری در روان سازی ترافیک نداشته است. این روگذر صرفا باعث شده که سنگینی عبورومرور از تقاطع به روی پل و یا تقاطع های بعدی و قبلی منتقل کند.
وی راهکار برون رفت از وضعیت فعلی و رسیدن به شهری زیبا را در گرو عمل به برنامه پنج ساله ای می داند که شورای پنجم تدوین و مصوب کرده است.
بخشی از مطالبی که دکتر دبیری در کتابچه برنامه پنج ساله در مورد پرهیز از اقدامات سلیقه ای شهرداران ذکر کرده بود را نوشته و گزارشمان را با سه سوال به پایان رساندیم؛ اما پیگیریهایمان برای دست یابی به پاسخ ها بی نتیجه ماند. به دنبال مقصر نیستیم ولی همانطور که در ابتدا هم گفتیم، علیرغم تاسیس واحد روابط عمومی در شهرداری ها و شورای اسلامی شهر، ضعف در عملکرد آنها کاملا مشهود است. بدیهی ترین وظیفه روابط عمومی شهرداری و شورا، طرح ریزی صحیح پیام های سازمانی و انتقال صحیح آنها به شهروندان، پرسنل و کارکنان شهرداری است. همچنین ایجاد ارتباط با مطبوعات و رسانه های دیداری و شنیداری و پاسخگویی به پرسشهایشان از دیگر وظایف آنهاست. روابط عمومی در صورتی بهترین ابزار یک مدیر یا یک سازمان است که بتواند با کمترین خرج بیشترین بازدهی را داشته باشد.
شهرداری قویترین نهاد یک شهر است؛ اما سکان دار روابط عمومی می تواند با عملکرد ضعیف خود آن را چنان ذلیل و خوار کند که حتی شهرداران مناطق هم از او حرف شنوی های لازم را نداشته باشند. براستی چرا شهرداری قویترین نهاد شهریست؟ چون پول کلانشهر در اختیار اوست. پول یعنی قدرت و اگر این پول حیف و میل شده و بد خرج شود، آنوقت می شود بزرگترین ضعف.
آیا روابط عمومی شهرداری توانسته است به صورت موثر و مقرون به صرفه با رسانه های دیداری و شنیداری ارتباط برقرار کند؟
روابط عمومی ها از قهرمان سازی و چهره سازی برای شهرداران استقبال می کنند. به عبارت بهتر ماموریت دارند که شهردار را قهرمان عمران و آبادانی توصیف و معرفی کنند. به شهروندان چنین القا می کنند که آسوده بخوابید که حال شهر خوب است و جای هیچ نگرانی نیست؛ اما غافل از آن که مطبوعات موارد اشتباه را شناسایی و معرفی می کنند.
روابط عمومی ها باید آمادگی لازم برای پاسخ به سوالات خبرنگاران را داشته باشند. نباید دست روی دست بگذراند به امید اینکه همه چیز به خودی خود حل شوند. چنین چیزی غیرممکن است. اگر شما پاسخ آنها را ندهید، گزارشات بدون چاپ اظهار نظر روابط عمومی ها چاپ خواهند شد.
قصدمان آموزش فنون روابط عمومی به مدیران مربوطه نیست. نه ادعایی در این زمینه داریم و نه قصد زیر سوال بردن اقدامات روابط عمومی را. هدف ما نیز همچون شهردار و اعضای شورای شهر خدمت به شهروندان است و بس. به دنبال ارتباطی سازنده با روابط عمومی ها هستیم تا بتوانیم پلی ارتباطی بین شهروندان و روابط عمومی شهرداری و شورای شهر باشیم؛ اما بدون پرسش و پاسخ نمی توانیم این ارتباط را تحقق ببخشیم.
آیا روابط عمومی های شهرداری و شورا یک نیاز همگانی هستند یا ابزاری برای جوسازی و قهرمان سازی برای مدیران خاص؟
روابط عمومی های شهرداری افکاری تقلبی می سازند یا در پی جلب نظر افکار عمومی برای اصلاح عملکرد سازمانی خود هستند؟
مدیران روابط عمومی صرفا به دنبال تاثیرگذاری و نفوذ در افکار عمومی هستند یا به تاثیرپذیری از آنها نیز اهمیت می دهند؟
نشریه ما «طنین آذربایجان» ماهنامه است. یک ماه برای گرفتن پاسخ از روابط عمومی های شهرداری و شورای اسلامی شهر منتظر ماندیم؛ اما جوابی نیامد. مجبور شدیم سوالاتمان را مستقیما با تک تک اعضای شورا و شهردار مطرح کنیم. طبیعتا کار سخت و طاقت فرسایی بود و وقت زیادی از ما گرفت. برخی از اعضای شورا در دسترس نبودند. برخی نیز مانند دکتر دبیری با وجود اینکه گرفتار بوده و مشغله فراوانی داشتند پاسخ هایی بسیار ناکافی به صورت فایل صوتی برایمان ارسال کردند.

شهرام دبیری در این فایل صوتی می گوید: در طول چهار سال تلاش شده به سمت و سویی برویم که بودجه بندی با برنامه پنج ساله مطابقت داشته باشد؛ اما اینکه تلاش هایمان چقدر تحقق یافته به لحاظ اینکه هم احکام کمی و هم کیفی دارد باید گزارش تحلیلی تهیه شود تا مشخص شود دقیقا چند درصد تحقق یافته است.
در مورد سوال دوم می گوید: به صورت خلاصه می توانم بگویم که چشم انداز دوازده ساله یکسری ایده آل هایی است که میخواهیم به آنها برسیم و برای رسیدن به آنها برنامه پنج ساله را تدوین می کنیم و معیار ارزیابی، برنامه پنجساله است. همانطور که گفتم برای ارزیابی عملکرد شهرداری در این خصوص نیازمند تهیه گزارش تحلیلی هستیم که باید از مرکز پژوهش های شورای شهر بخواهیم تا تهیه کنند.
در مورد سوال سومتان نیز باید بگویم هنگام بودجه بندی برای پروژه ها لازم است این موارد لحاظ شود و به نظر من شهردار هم با توجه به برنامه پنج ساله سعی کرده از آن پیروی کند. معمولا شهرداری خارج از این موارد پروژه ای را از خود تعریف نمی کند. در متمم بودجه کمتر پیش می آید که اصلاحیه بخورد و پروژه جدیدی تعریف شود. در نهایت شهرداری متعهد به اجرای سالانه در ارتباط با برنامه پنج ساله مصوب است و باید یک ارزیابی دقیق توسط مرکز پژوهشهای شورای شهر صورت گیرد.
محمد حسن اسوتچی نیز که در تهران بر بستر یکی از اقوام بیمارشان بود و از عملکرد شهردار بسیار گلایه مند بود، نظراتی کاملا مخلاف با شهرام دبیری داشت.
این عضو شورای شهر دلیل سکوت خود در برابر عملکرد غلط شهردار را به صورت خصوصی با ما در میان گذاشت و گفت که دیگر صبرشان لبریز شده است و قصد دارند نامه هایی را که برای شهردار نوشته است را رسانه ای کند. در شماره بعدی به تفصیل پاسخ های اسوتچی را چاپ خواهیم کرد.

روح الله رشیدی به دلیل اینکه قبلا در نشریات کار کرده بود در دادن پاسخ به سئوالات ما، حرفه ای تر عمل کرد و پاسخ های مبسوط و تایپ شده ای برایمان ارسال کرد ولی؛ نه از کانال روابط عمومی بلکه با تماس تلفنی و توسط شبکه های اجتماعی.
وی در پاسخ به سئوالات ما می گوید: تدوین برنامۀ پنجساله در شهرداری تبریز، میتوانست نقطۀ عطفی در روند برنامهریزیهای مدیریت شهری باشد. با تمام نقدهایی که میتوانیم از حیث رویکرد و برخی شاخصها بر این برنامه وارد کنیم، انصافاً زحمات قابل اعتنایی برای تدوین آن در شورای پنجم کشیده شده بود. همینکه تلاش شده بود تا شهرداری از روزمرگی در برنامهریزی فاصله بگیرد، امری قابل ستایش است. اما متاسفانه در عمل، چندان که باید، مورد توجه واقع نشد. این برنامه در سال ۱۳۹۸ نهایی شد و قرار بود از سال ۱۳۹۹ مبنای عمل و برنامهریزی شهرداری باشد. در واقع، برنامههای سالانۀ شهرداری میبایست برشی از این برنامۀ پنجساله بود. در شورای پنجم، از سوی برخی اعضای شورا، این حساسیت وجود داشت که عملکرد شهرداری را بر این اساس ارزیابی کنند؛ اما نزدیک شدن به فضای انتخابات سال ۱۴۰۰، تمرکز را از محوریت برنامۀ پنجساله گرفت. در شورای ششم نیز هنگام تدوین و بررسی لایحۀ برنامه و بودجۀ سال ۱۴۰۱، توجه خاصی به برنامۀ پنجساله نشد. اگرچه در سیاستهای اعلامی شورا به شهرداری، همیشه بر استناد به برنامۀ پنجساله تاکید شده، اما عملاً جایی برای شاخصها و احکام عملیاتی آن در برنامۀ سالانه باز نشده است. به نظر میرسد که شورا باید جدیت و وسواس بیشتری در ارجاع شهرداری به برنامۀ پنجساله داشته باشد.
بررسیهای ما در مرکز پژوهشهای شورا نیز نشان میدهد که برنامۀ پنجساله و احکام آن، جایگاه خاصی در عملکرد شهرداری نداشته است.
اینکه شهردار تبریز و شهرداران مناطق خود را متعهد به پیگیری تکالیف برنامۀ پنجساله میدانند یا نه، پرسش کاملی نیست. به نظرم باید بپرسیم که آیا مجموعۀ مدیریت شهری، خود را مقید به داشتن برنامۀ پنجساله یا چشمانداز بلندمدت میداند یا خیر؟ پاسخ به این پرسش نیز مستلزم بحثهای مفصلتریست. بخشی از ملاحظات پاسخ به این پرسش، به ساختار اداری و مالی شهرداری مربوط میشود. بخشی دیگر نیز به ماهیت تکالیف و وظایف شهرداری. آیا ساختار شهرداری، برنامهپذیر است؟ بنده تصورم این است که این ساختار، میانۀ خوبی با برنامهمحوری ندارد. این هم برمیگردد به سنت قدیمی حاکم بر شهرداریها که متاثر از فضای خدماتی آن است. جالب است که وزارت کشور نیز با علم به این تناقضها، طی یک دستورالعملی، ابلاغ کرد که شوراهای شهر، در آغاز فعالیت خود، برنامۀ چهارساله داشته باشند و برنامۀ سالانه، برشی از آن برنامۀ چهارساله باشد تا قابل ارزیابی باشد. اما همین دستورالعمل هم یک سال دیر به دست شوراها رسید!
با این حال، به نظر بنده، اگر شوراهای اسلامی شهرها، بویژه کلانشهرها به این ضرورت برسند که دیگر نمیشود شهرداریها را با این عرض و طول و پیچیدگیها، با رویکردهای کوتاهمدت و روزمره مدیریت کرد، قطعاً بر اصالت برنامههای لااقل چهارساله تاکید و اصرار میورزند. این تکلیف بر عهدۀ نهاد شورای شهر است که سیاستگذاری کند و برنامه بخواهد از شهرداری.
من و سایر دست اندرکاران نشریه بسیار خوشحال می شویم که شخصا مصدع اوقات مسئولان نشده و توسط روابط عمومی هایشان با آنها در ارتباط باشیم. امیدواریم زین پس این آرزوی ما که به نفع همه است برآورده گردد و ارتباط و تعاملی سازنده با تمامی روابط عمومی ها برقرار شود.
زمانی که داشتم با کلافگی از ضیق وقت پاسخ های صوتی را پیاده سازی و تایپ و ویرایش می کردم و سعی می کردم با سایر اعضای شورای شهر ارتباط برقرار کنم داد مدیر مسئول و شورای سردبیری به هوا رفت که دیگر فرصتی برای دریافت جواب آنها نداریم تصمیم گرفتند دوباره سه سوال را مطرح کنیم و امیدوار باشیم که اینبار روابط عمومی ها پاسخ های لازم را از اعضای شورا و شهردار تبریز گرفته و برایمان ارسال کنند. یعنی همان کاری را انجام دهند که به خاطر آن حقوق می گیرند.
سئوالات ما اینها بوده و هستند:
با توجه به اینکه یک سال از برنامه پنج ساله ای که مدون شده است باقی مانده است شهرداری تبریز چقدر توانسته به این برنامه عمل کند؟
چند پروژه اجرا شده توسط شهرداری، مطابق چشم انداز دوازده ساله بوده است؟
آیا شهردار و شهرداران مناطق چقدر خود را مقید و متعهد به پیروی از برنامه پنج ساله و چشم انداز دوازده ساله می دانند؟